روی خط آموزش هنر
░░مقدمه
هنگامي كه نوزادي به دنيا مي آيد ، معجزه خلقت يعني مغز در وجود او متجلي مي شود.اين موهبت الهي ،چاه بي تهي است كه فرزندتان مي تواند براي سيراب كردن عطش ابدي اش براي دانستن از آن آب بكشد.اندامي است كه كودك از طريق آن مي تواند هزاران راه ممكن براي رسيدن به روياها ،تصورات و آرمان ها ي خود كشف كند. نابغه در فرهنگ وبستر چنين تعريف شده است : كسي كه توانايي فطري ذهني ،يا استعدادي منحصر به فرد داشته باشد ، كسي كه روحيه او الهام بخش ، يا زندگي بخش يك قوم باشد ،كسي كه والاترين استعدادهاي ذهني به صورت موهبت به او اهداء شده باشد . در فرهنگ آكسفورد نبوغ چنين تعريف شده است : روح حافظ شخص ، مكان يا سازمان ،استعدادي طبيعي ، عطيه خاص ذهني ،استعداد ذهني غريزي و خارق العاده كه در خدمت تخيل ،خلاقيت يا اختراع قرار گيرد. هر انساني در خود « استعدادي ذاتي » و « تواني منحصر به فرد » دارد.هر كودكي با مغزي به دنيا مي آيد كه از نظر علمي توان بالقوه داشتن «والاترين استعدادهاي ذهني » و « موهبت هاي خاص ذهني » و همچنين « استعدادهاي غريزي ،خارق العاده ،تخيلي ،خلاقانه و مخترعانه » را دارد در توصيف معنوي تر « روح حافظ » مترادف با «فرشته نگهبان » ،مادر خوانده پريا ،راهنما،كمك غيبي يا الهام و..... و نبوغ است . ***** كودك هر انساني ، منحصر به فرد است و مي تواند مانند يك نابغه بدرخشد. اگر با عشق از او حمايت كنيد و باورش كنيد،هرگز دچار احساس كمبود و حقارت كه مانع موفقيت است ، نخواهد شد. در عوض خود دوستي و اعتماد به نفس در او تقويت خواهد شد كه هر دو از لوازم آزاد كردن آن توان بالقوه بسيار مهم يعني نبوغ درون است كه هنوز دست نخورده است . با تقويت خود دوستي و اعتماد به نفس در كودك زمينه هاي آزاد شدن توان بالقوه بسيار مهم يعني نبوغ درون كه هنوز دست نخورده است مهيا مي شود . اگر شما فرزندتان را باور كنيد ، او نيز خود را باور خواهد كرد.فرزند شما از همين حالا هم از تيز هوشي فطري برخوردارست .زيرا استعداد داشتن قدرت ذهني خارق العاده بالقوه در مغز وجود دارد.كودك شما از توان بالايي براي اختراع كردن برخوردارست و موهبت داشتن ذهني با تخيلات و خلاقيت هاي رنگي و قوي به او عطا شده است .اعتماد ، حمايت ،داده هاي ذهني ، اعتقاد شما به فرزندتان امكان مي دهد همه اين ويژگيها را با موفقيت بروز دهد . با بي اعتقادي به فرزند ،نبوغ را از درون تخريب مي كنيد .برعكس ،با اعتقاد راسخ نسبت به فرزندتان ،مانند خورشيد خواهيد شد كه نور خود را بر غنچه اي مي تاباند تا آن را به گلي شكفته مبدل كند.
░░░ نگارش براي نبوغ يك ضرورت است
نويسندگان خوب ،افكار روشني دارند.و سعي نماييد از كودكي ،فرزندتان را عادت دهيد كه بنويسد. نابغه بايد بنويسد در نوشتن جادويي هست ،وقتي كودك شروع به نوشتن مي كند،ارتعاشات خاص را كه در اثر روند تفكر در مغز ايجاد مي شود ، تجربه مي كند و دلش مي خواهد با اين افكار رابطه برقرار كند .نقاشي براي كودك مهارت بسيار مهمي است .احساسات او را در سطحي ابراز مي كند و پيش درآمد نوشتن است .كودك نابغه را بايد ترغيب به نقاشي كنيد .پس از اينكه به حرف درآمد و نقاشي كرد و سرانجام خواندن ياد گرفت ،تدريجا او را به سمت نوشتن سوق دهيد.نوشتن ، احساس رضايت شديد به وجود مي آورد و مي تواند باعث كيف و سرزندگي شود. زيرا فشارها تخليه مي شوند و شخص مي تواند در خلوتي كه مداد و كاغذ فراهم مي آورد اين فشارها را بيرون بدهد.نوشتن ، نقاشي كلمات است و براي رشد نبوغ يك ضرورت است .نوشتن موجب روشني و انسجام افكار،سازمان يابي و انضباط شخصي مي شود و همچنين به كودك كمك مي كند ، بهتر ارتباط برقرار كند.
نيچه ،فيلسوف آلماني مي گويد : محال است چيزي به بار بنشيند،بي آن كه ارواح سالم و برومند در ايجادش دخيل نبوده باشند. منزل بايد به يك محيط عالي آموزشي براي يادگيري كودك تبديل شود. خانه را از كتابهاي مصور رنگي ،اسباب بازي ، مداد، كاغذ ،مداد رنگي ،آب رنگ ،گل رس ،كاست ضبط صوت و.... پركنيد.
مكعب سازي : او بايد با مكعب ها بازي كند و بزرگي و كوچكي را ياد بگيرد.
رنگ كردن با انگشت : رنگ كردن با انگشت اگرچه با كثافتكاري همراه است اما احساس وجدآور و نيرومندي به او مي بخشد و تجربيات تازه اي به دست مي آورد.
░░♣ اولين افراد:
اولين گروه از هنرمنداني كه به نقاشي كودكان توجه كردند، اكسپرسيونيستهاي متقدم بودند. آنان به دليل نزديكي روحي و نوع كاركرد هنريشان در اواخر قرن نوزدهم به هنر كودكان بهطور جدي اهميت دادند. خصايصي كه در نقاشي كودكان وجود دارد و برخي از آن ويژگيها كه در مكتب اكسپرسيونيسم حضور دارد، به طور اجمال عبارتند از:
كژنمايي واقعيت بيروني، عدم اطاعت محض از طبيعت، عدم بهرهوري از اصول و مفاهيم سنتي زيباييشناسانه (غير خلاق)، مبالغه و اغراق در صور طبيعي، نمادگرايي و پرداختن به عواطف دروني، رازپردازيهاي سوررئاليستي، ديد رنگي، عواطف تند رنگي، هماهنگيهاي ناب تصويري عاري از صور عيني يا استعاري، پرداختن به انگيزشهاي آزاد ذهني (هنري)، سپردن خويشتن خويش به نيروهاي خلاق بيان شكل و رنگ، پرداختن به موضوعهاي خيالي، شاعرانه، افسانهاي و بيان قوي را در اختيار تجربههاي ذهني قرار دادن، هادي دروني ناهشيار، شوخطبعي هنري، تمايل به انگيزشهاي خودجوش، بيخيالي شادمانه و متانت، بيمقصدي در خلق اثر هنري و نهايتاً تنها قانون آنان «ضرورت دروني».
شايد علت توجه پيروان مكتب اكسپرسيونيست به نقاشيهاي كودكان با عنايت به كودكي درونشان باشد و اين نزديكي هنري و فعاليتهاي آگاهانهي هنرمندان خلاق باعث نوعي نگرش جديد در جهان هنر شد و موجب ابداع مكاتب هنري در قرن بيستم گشت. رويين پاكباز در تعريف «نقاشي كودكان» چنين مينويسد : «نوعي بيان تجسمي خودانگيخته مربوط به كودكان و نوجوانان (تقريباً از ۵ تا ۱۵ سال) است كه با هنر بدوي همانندي دارد. با در نظر گرفتن محدودهي هنر بچهها، نوعي كمال احساس و بيان در آن قابل تشخيص است. در سدهي بيستم، همگام با ارزيابيهاي انگيزههاي غريزي در فرآيند خلاقيت هنري، توجه به كيفيتهاي بارز رنگ و طرح در نقاشي بچهها نيز اهميت يافته است. بسياري از هنرمندان مدرن چون كله، پيكاسو و ماتيس عميقاً تحت تأثير بيان كودكانه قرار گرفتهاند»(۱)
زماني كه هنرمندان بزرگي همچون كاندينسكي، كله، شاگال و بسياري ديگر براي يافتن شيوهي جديد در هنرهاي تجسمي تلاش ميكردند، و قصد اين را داشتند كه انقلابي تازه در هنرهاي تجسمي بهوجود آوردند و سنتهاي گذشته را درهم شكنند و طرحي نو دراندازند، به بيان كودكانه گرايش پيدا كردند. اين نگاه نو كه در ابتدا با واكنشهاي متعدد اجتماعي همراه بود در نهايت هر چه به انتهاي بيستم حركت ميكرد، حقايق بيشتر كشف ميشد و مسئله شفافيت عميقتري مييافت و علت گرايش هنرمندان مطرح جهان و تئورسينهاي هنر نوين به سوي هنر كودكان آشكارتر ميگشت.
در جهان معاصر دهها سبك و مكتب هنري در جهان هنر به منصه ظهور رسيده است و در بسياري بيان ساده، بيآلايش و ابتدايي كودكانه مورد توجه قرار گرفته است. اين رويكرد زماني قوت گرفت كه «نوانديشي» در هنرهاي گوناگون ضرورتش بيشتر مشخص شد و هنرمندان بزرگي منابع الهام آثار خود را از نقاشيهاي كودكان يافتند.
پيكاسو براي منبع تخيل خود، آفريقا را كشف كرد و بهدنبال آن تحقيقات مفصلي پيرامون هنر قبايل گوناگون آفريقايي، مكزيك، بربرها و انسانهاي بدوي و غارنشين انجام گرفت. اين پژوهشهاي جديد ثابت كرد كه هنر در قالب روحيات ملتها و كيفيت تمدنها بهوجود ميآيد و برعهدهي نقاشان معاصر است كه به تمامي اين سبكهاي بياني خلاق غير مكشوف بپردازند و صادقانه اعتراف كنند كه هنر را صرفاً آكادميها به هنرمندان نياموخته است بلكه بسياري از منابع خلاقيت همچنان وجود دارند كه كشف نشدهاند.
در نتيجه هنرمندان به هنر كودكان براي دستيابي به بياني تازه توجه كردند و آن را نوعي بيان هنري به شمار آوردند كه داراي ويژگيهاي هنر انسان ابتدايي و سبكي همانند سبك هنرمندان نوپرداز آگاه امروز است. افزون بر اين، هنرمندان خلاق معاصر به اين نتيجه رسيدند كه هنر خود را چون نقاشيهاي كودكان ساده و پر رمز و راز ارايه دهند، البته به شكلي اصيلتر و مؤثرتر تا شايد انعكاس واقعي ايده ي هنرمند باشد
كودك بهآساني و بدون هيچ قيد و بندي از احساس و برداشت خود سخن ميگويد و آن را با خطوط و رنگ عرضه ميدارد. لذا برخي از هنرمندان از اين كاركرد، استفاده كردند و دلبستهي آن شدند. از زبان آنها بارها نقل شده است كه: «هنري كه هنرمند آگاه امروزي آرزوي رسيدن به آن را دارد، هنر كودكان است»(۲) هنري كه در عاليترين و در عينحال سادهترين شكل خود، با ما به سخن مينشيند، هنري صادق. هنر كودكان در مقابل هنرهاي ديگر يك ويژگي شاخص دارد. اين خصلت مهم اين است كه هنر كودكان هنري است كه هيچ تمدن و فرهنگي آن را پژمرده نساخته است. رؤياي ديرپاي انسان براي بازگشت به روزگار كودكي و صداقت و رهايي است، رهايي از تأثيرات تمدن صنعتي.
ويژگيهايي را كه مكتب رمانتيسم و انتزاعگرايان به ما ارايه دادهاند، اوج تجلي آن در هنر بدوي و كودكانه نهفته است. اصولاً در قرن حاضر هنرمندان به هنري عنايت دارند كه آميزهاي از آگاهي و ناخودآگاهي است كه در اين خصوص كودك از ديگران پيشي گرفته است. «كبرا» نام گروهي است كه در سال ۱۹۴۸ و توسط چندين تن از هنرمندان و منتقدان در پاريس شكل خاص خود را يافت. آپل، الشينسكي، يورن، دوبوفه و .......
چند نمايشگاه و انتشار يك مجله كردند. گروه «كبري» در سال ۱۹۵۱ منحل شد اما در جريان بعدي هنر شمال اروپا اثري مهم برجاي گذاشت. شيوهي اين گروه «نوانديش» در هنر نقاشي، بهرهگرفتن از سمبلها در رنگگذاري، بيان شاعرانهي اشكال و زبان خاص هنر كودكان بود. لذا هنر معاصر شاهد تحولي است كه در آن هنر هنرمند يك لحظهي شاعرانه و شوقانگيز با حركت سريع دست را تجربه مينمود و احساس خود را همچون نقاشان شرق دور بر روي سطح بوم يا كاغذ انتقال ميداد.
در ماجراي كار خلاقهي كودك، يك اتفاق بزرگ روي ميدهد. اين اتفاق بزرگ ارتباط كودك با اثرش است. او با كار خود بهپيش ميرود، به جايي كه ديگر اثر، راهبر است و كودك خلق خودبخودي را آغاز ميكند و هدايتگرِ ناهشياري او را بهسوي نابترين شكلها و رنگها رهنمون مينمايد.
اين اتفاق را همهي كودكان تجربه كردهاند و لحظات شيرينش را بهياد دارند، زمان حركت و خلق كردن دقيقاً لحظهي زيبايي است، براي كودك فعاليتهاي خلاق جزو پُرشعفترين لحظات ناب زندگي است، اين لحظه زماني است كه كودك كارش را با احساس و عاطفه آغاز ميكند و با همان شور و شعف و احساس كاملاً شخصي به پايان مي رساند. فعاليت خلاق هنري كودكان و بزرگسالان در اين نقطه شبيه به يكديگر ميشود. زماني كه انساني ـ كودك يا بزرگسال ـ به خلق هنري ميپردازد، هنر و خلاقيت آنها را با خودش ميبرد و احساسات ناب هنري است كه به او ميگويداينجا چه رنگي باشد يا چه شكلي و .... مدرنيستها به دنبال اين لحظات شعفانگيز هستند، امپرسيونيستها و برخي از هنرمندان نوگرا به اين بخش كودكي رسيدهاند و نگرش كودكانه در اثرشان موج ميزند، به همين دليل ديدگاه آنان خاص و شخصي ميگردد، كه درك و فهم آن نيازمند تربيت ذهن و چشماني مسلح به درك هنر ميباشد. نقاشان مدرن ويژگيهاي خلاقه خود را از نوع نگرش منتقدانه نسبت به پيرامون و زمان خود به دست آوردهاند.
آنان با استفاده از نيروي غيرقابل اجتناب و با عشقي نوين بهدنبال كشف حقيقت بودند، آنان تنها به ديدن با چشم سر قانع نبودند، ساير تواناييهاي ذهني، «چشم بصيرت» و تخيل كودكانه را با هم توأم كردند تا به درك مفاهيم درست مطالب دست يابند.
مشخصات و ويژگيهايي را كه به طور خلاصه از مدرنيسم و مدرنيستها برشمرديم، خصايصي بود كه دنيا به آن ايمان آورده و آن را تلفيقي از تضادها و واقعيات جهان معاصر ميپندارد.
كارشناسان هنر تعليم و تربيت كودكان علتهاي زيادي براي كار خلاقهي كودك قايل هستند كه برخي از آن ها را برميشمريم: كارشناسان هدف از نقاشيها و فعاليت خلاقهي كودكي را ارضاي جنبه ي شخصي خود ميپندارند و معتقد هستند كه نقاشي كردن براي آنان به منزلهي بازي كردن است و آن را نوعي بازي و تصوير ذهني هم خواندهاندو آنان د تحقيقات متعددي، اعتراف كردهاند كه كودكان در حين نقاشي و كار خلاقه، بهنوعي به تخليه ي رواني و شخصي ميرسند كه در نهايت به پرورش جنبههاي رشد و مهارتي ميانجامد. نقاشي و فعاليتهاي خلاقه در كودكان باعث رشد شناخت مواد متفاوت، رشد هوش، رشد زيست شناسي و شناسايي ساختارهاي موجود ميشود و نيز سبب كسب سازگاري با محيط و يافتن نگاه نو. كودكان با نقاشي كردن رويدادهاي شخصي را بازسازي ميكنند و تمايلات شخصي آنان ارضا ميگردد
░░░ مشاهده:
مشاهده ، مهارت به كارگيري حواس (يك يا چند حس) به منظور جمعآوري اطلاعات دربارهي اشيا يا پديدهها تعريف شده است . بسياري از روانشناسان معتقدند انسان بسياري از مفاهيم دانشها ، مهارتها و ساير يادگيريهاي خود را از راه مشاهدهي رفتارها ، جريانهاي محيطي و پديدههاي طبيعي ياد ميگيرد . در اين روش ، اشيا و موجودات حقيقي ،
عكس ، فيلم و يا فرآيند يك فعاليت در معرض مشاهدهي فراگير قرار ميگيرد و با ارايهي توضيحات لازم و فراهمسازي فرصتها و زمينههاي كنجكاوي ، دقت و تمركز، موجبات مشاركت نوآموزان و تحقق اهداف برنامه فراهم ميگردد .
نوآموز لازم است در فرآيند مشاهده با طرح سؤال ، بحث و گفتگو ، تكرار ، بازآفريني فرآيند فعاليت و غيره به مشاركت فعال در فرآيند مشاهده بپردازد . مشاهدهي فعال نياز به كسب مهارت مشاهده دارد . لازم است نوآموزان اين مهارت را در جريان يادگيري به دست آورند .
معيارهاي بررسي روش مشاهده :
1ـ ميبايست مراحل اجراي اين فعاليت به ترتيب زير رعايت شود .
الف) مرحلهي آمادگي
در اين مرحله وسايل ، امكانات موردنياز ، نقشها و ... پيشبيني ميشود .
ب) مرحلهي توضيح
در اين مرحله پيشبيني نقش مربي در چگونگي بيان و توضيح اهداف ، ايجاد كنجكاوي ، دقت و تمركز و شرح وظايف نوآموزان مدنظر قرار گيرد .
ج) مرحلهي مشاهده
در اين مرحله نوآموز يا نوآموزان با استفاده از حواس و در صورت لزوم با بكارگيري وسايل موردنياز به مشاهدهي موضوع موردنظر پرداخته و فرصت مشاركت فردي و جمعي با طرح سؤال و دستهبندي لازم جهت پرورش مهارت مشاهده فراهم ميگردد .
د) مرحلهي نتيجهگيري و ارزشيابي
در پايان مرحلهي مشاهده به منظور جمعبندي و اطمينان از دستيابي به اهداف و نتايج مورد انتظار لازم است فعاليتهايي پيشبيني شود .
2ـ توجيه واضح و دقيق نوآموز در خصوص چگونگي استفاده از وسايل موردنياز و فراهم آوردن فرصت لازم جهت استفادهي كامل از امكاناتي كه در فعاليت به كار گرفته ميشود .
░░░ تربيت هنري:
براي تربيت شهروند سالم نياز به انجام كارهاي هنري از جمله موسيقي، نقاشي، كاردستي و... نياز مي باشد و هدف موزيسين و... نيست و هدف نهايي تربيت شخصيت سالم از جنبه هاي روحي و رواني مي باشد و تربيت هنري يكي از رويكردهاي درس هنر در دنيا مي باشد و تربيت هنري يعني: 1- ايجاد فضايي كه كودكان به دور از معيارها و چارچوب هاي بزرگسالان آزادانه تخيل و انديشه كنند. 2- حواس آنها تقويت شود و ظرفيت هاي نهفته هوش و تفكر آنها پرورش يابد و احساسات آنها توسعه پيدا كند.»(1
رشد روزافزون علم و زياد شدن اطلاعات و دانش هاي بشري سبب شده است تا اهداف آموزش وپرورش واقع بينانه تر شوند، بسياري از صاحبنظران علوم آموزشي معتقدند كه بهتر است معلم در كلاس درس چگونه ياد گرفتن، حل مسئله و خلاقيت را به دانش آموزان بياموزند تا استعدادهايشان شكوفا شود و با نقاشي و كاردستي و ديگر هنرها مي تواند آنها را در راه رسيدن به تقويت ذهنيشان ياري داد و حتي بر اين باورند كه بسياري از دانش آموزان ناسازگار از طريق همكاري با همكلاسي ها در يك گروه هنري فكرشان را در جهت پيشرفت مي توان تغيير داد.
اساس زندگي انسان و هر موجود زنده ديگر بر تغيير استوار گرديده است در تمام دوران زندگي اين تحولات حاكم است و هر تغييري مقدمه اي براي رسيدن به تحولات مطلوب بالاتر است و اركان و پايه هاي اصلي زندگي انسان بالغ بر چگونگي طي شدن در دوران كودكي بستگي دارد و در اين دوره است كه رفتار آنها بويژه رفتار، شناختي، عاطفي و اجتماعي در رابطه با والدين و اطرافيان و محيط ايجاد مي شود.
نقاشي وسيلهاي براي بيان آزادانهي خواستها و تمايلات كودكان است . نقاشي را نبايد به صورت مستقيم به كودكان آموزش داد بلكه بايد فرصتهايي براي كودكان فراهم ساخت تا آزادانه آنچه را كه دوست دارند ، در نقاشيهاي خود نشان دهند .
░░░ نقاشي:
نقاشي زبان كودك است. كودكان برخلاف بزرگسالان هستند. آنها از طريق نقاشي كشيدن، قصه گويي، بازي كردن و … شناخته مي شوند. نقاشي به ما كمك مي كند تا به دنياي دروني و روح كودك پي ببريم، بدانيم چه نيازهايي دارد، آيا كودك ناسازگار يا بيمار است؟در بزرگسالي مي خواهد چه كاره شود و … در زیر مفاهيم نقاشي كودكان به صورت كاملا خلاصه شده، آورده شده است. مفهوم خورشيد، ماه، آسمان، زمين، اتومبيل و حيوانات. لطفا توجه داشته باشيد كه شما به كودك، موضوع نقاشي نمي دهيد و خودش آزادانه نقاشي مي كند
مراحل نقاشي كودكان
مراحل نقاشي با رشد ترسيمي كودكان به شرح زير است :
1 ـ اثرگذاري :
از شش ماهگي به بعد كودكان با مايعاتي كه به عنوان غذا در دسترسشان قرار ميگيرد ، شروع به بازي ميكنند و از اين كار لذت ميبرند .
2 ـ نقطهگذاري :
از حدود نه ماهگي كودك با هر وسيلهاي كه در اختيارش قرار گيرد ، روي سطحي كه در دسترس او باشد ، ميكوبد و اثري باقي ميگذارد كه سبب شگفتي و خوشحاليش ميشود .
3 ـ خطخطي كردن :
حدوداً از يك سالگي تا 5/2 سالگي كودك بر روي كاغذي كه در اختيارش قرار ميگيرد ، شروع به خطخطي ميكند و گاه خطخطيهاي خود را نيز نامگذاري ميكند و توضيح ميدهد .
4 ـ طرحريزي :
در اين مرحله كودكان كمكم به خطخطيهاي خود نظم ميدهند و تصاوير مبهمي را ميكشند كه اگر توضيح
ندهند ، براي بزرگسالان مشخص نيست . اين مرحله تا حدود چهارسالگي ادامه دارد .
5 ـ تصويرگري :
كودكان از حدود چهارسالگي به بعد تصاوير اشيا را به صورت مشخص و قابل درك براي بزرگسالان ميكشند . اين مرحله تا سالهاي بزرگسالي نيز وجود دارد ؛ منتهي تصاوير كشيده شده كاملتر ميشود .
باتوجه به مراحل نقاشي كودكان ، آنچه كه مربي بايد مورد توجه قرار دهد ، اين است كه نبايد به صورت مستقيم به كودكان آموزش دهد و يا در انجام نقاشي او مداخله كند . زيرا اين كار سبب ميشود كه روند طبيعي رشد ترسيمي كودكان آسيب ببيند .
ويژگيهاي نقاشي كودكان:
نقاشيهاي كودكان در دورهي پيشدبستان داراي ويژگيهايي است كه مهمترين آنها به شرح زير است :
1 ـ شفافبيني
كودكان چيزهايي را كه ميدانند و نميبينند ، در نقاشيهاي خود ميكشند مانند كشيدن ريشههاي درخت يا افراد داخل خانه
2 ـ جاندارپنداري
كودكان اشيا را نيز مانند انسان داراي جان ميدانند و آن را در نقاشيهاي خود نشان ميدهند . مثلاً براي خورشيد چشم و دهان و يا براي درخت پا ميكشند .
3 ـ رديفسازي
گاهي كودكان در نقاشيهاي خود به خصوص اگر نقاشي آزاد باشد ، تصاويري را ميكشند كه از نظر ما بزرگسالان با يكديگر ارتباط ندارند . مثلاً درخت ، ميز ، خانه ، آتش ، كبوتر و ... را در يك نقاشي ميكشند
4 ـ اندازه
از آنجا كه كودكان هنوز از اندازه شناخت دقيقي ندارند ، در نقاشيهاي خود اشيا را بزرگتر و يا كوچكتر و بدون رعايت تناسب طبيعي آنها ميكشند و گاه نيز مسايل عاطفي سبب ميشود كه تناسب طبيعي را رعايت نكنند و آنچه را كه بيشتر دوست دارند ، بزرگتر از حد معمول خود بكشند . مثلاً در نقاشي خانواده معمولاً مادر را بزرگتر از ساير افراد خانواده ميكشند
5 ـ وارونگي
كودكان جهتها را نيز به درستي نميشناسند و به همين علت تصاويري را كه در يك صفحه ميكشند ، گاه در جهتهاي مختلف است .
اين ويژگيها در نقاشيهاي كودكان امري طبيعي است و به تدريج كه رشد ميكنند و در زمينههاي ديگر آموزش ميبينند ، آنها برطرف ميشوند . نبايد مربيان به صورت مستقيم آنان را به عنوان اشكالات نقاشي كودكان مطرح كنند .
كاربرد رنگ در نقاشيهاي كودكان:
كودكان معمولاً در كاربرد رنگ به صورت طبيعي مهارت دارند و از رنگهاي متنوع استفاده ميكنند . كودكان را بايد در كاربرد رنگ آزاد گذاشت ؛ كودكان در كاربرد رنگ از الگوهاي طبيعي پيروي نميكنند و اشيا را با رنگهايي كه خودشان دوست دارند ، ميكشند نه با رنگهايي كه در طبيعت وجوددارد . مثلاً ممكن است درختي را آبي كنند در حالي كه ميدانند درخت سبز است .
موضوعات و انواع نقاشي كودكان
براي نقاشي كودكان ميتوان موضوعات زير را در نظر گرفت :
1 ـ نقاشي با موضوع آزاد :
هركودك هر موضوعي را كه دوست دارد ، نقاشي ميكند .
2 ـ نقاشي با موضوعات مشخص :
مربي موضوع يا موضوعاتي را به كودكان ميگويد و آنها آن موضوعات را نقاشي ميكنند . مثلاً خانه ، خانواده ، يك روز بهاري ، شهر تميز و ...
3 ـ نقاشي بر اساس قصهگويي :
گاهي مربي قصهاي را ميخواند و از كودكان ميخواهد هر قسمت از داستان را كه دوست دارند ، نقاشي كنند .
4 ـ نقاشي بر اساس واحدكار :
در هر واحد كار كودكان ميتوانند موضوعات مختلفي را كه به آن واحدكار مربوط ميشود ، نقاشي كنند .
5 ـ نقاشي گروهي :
گاهي كودكان به صورت گروهي نقاشي ميكنند . مثلاً گروههاي سه تا چهار نفره و گاه همهي كودكان يك كلاس ، يك نقاشي گروهي را انجام ميدهند .
6 ـ نقاشي با استفاده از موسيقي
ميتوان براي كودكان يك نوار موسيقي بدون كلام گذاشت و از آنان خواست احساس ، حالت و يا خاطرهاي را كه اين آهنگ در آنان ايجاد كرده است ، به تصوير بكشند .
7 ـ تركيب نقاشي و كاردستي
ميتوان با دادن كاغذ رنگي ، پر ، پنبه و ساير وسايل ديگر از كودكان خواست كه در نقاشي خود از اين وسايل استفاده كنند .
تكنيكهاي نقاشي:
منظور از تكنيكهاي نقاشي ، فعاليتهايي است كه كودكان ميتوانند انجام دهند و اين فعاليتها به پرورش خلاقيت و رشد ترسيمي كودكان كمك ميكند . اين فعاليتها در واقع نقاشي نيستند اما به علاقهمندي كودكان به نقاشي و پيشرفت آنها كمك ميكند
░░░مهمترين اين تكنيكها به شرح زير است :
1ـ قرينهسازي
كودكان روي يك صفحه كاغذ چند قطره گواش ميريزند سپس كاغذ را از طول يا عرض تا مي كنند و به روي آن دست ميكشند و بعد آن را باز ميكنند . تصوير نامشخصي ايجاد ميشود كه كودكان آن را توضيح ميدهند و اين كار به رشد خلاقيت آنها كمك ميكند .
2 ـ كار با استامپ و انگشتان دست
3 ـ فوتك :
كودك چند قطره گواش روي يك صفحهي كاغذ ميريزد و سپس با يك ني آن را به اطراف فوت ميكند . شكل نامشخصي ايجاد ميشود كه كودك آن را توضيح ميدهد .
4 ـ افشانگري :
كودك مسواك را داخل گواش ميكند و بعد با انگشت خود روي مسواك ميكشد و رنگ را روي كاغذ ميپاشد و داخل يا بيرون آن را نقاشي ميكند .
5 ـ خطوط ممتد :
كودك با يك مداد بدون اينكه دست خود را روي صفحهي كاغذ برميدارد و خطوطي را ميكشد و سپس در داخل آن خطوط تصاويري را شناسايي ميكند و رنگ ميكند .
6 ـ چاپ با انواع مواد (پياز ، سيبزميني ف برگ ، انواع لگو و ...)
كودك روي اين مواد گواش ميمالد و سپس آن را با هر ترتيبي كه بخواهد ، روي كاغذ چاپ ميكند .
7 ـ كار با نخ :
كودك نخ كاموا را داخل گواش ميكند و آن را روي كاغذ به هر شكلي كه دوست داشته باشد ، قرار ميدهد و تصوير نامشخصي از آن به وجود ميآيد . ميتوان اين كار را به صورت قرينهسازي نيز انجام داد
نكاتي كه در نقاشي كودكان بايد رعايت كرد :
مربيان بايد در نقاشي كودكان نكات زير را رعايت كنند :
1 ـ به كودكان در نقاشي نبايد الگو و مدل داد .
2 ـ نظر خود را در مورد رنگ ، موضوع نقاشي و نحوهي ترسيم نقاشي به كودكان تحميل نكنند
3 ـ تفاوتهاي فردي را در نقاشيهاي كودكان رعايت كنند و آنها را با هم مقايسه نكنند .
4 ـ مراحل رشد نقاشي كودكان را در نظر بگيرند و در روند طبيعي آن مداخله نكنند .
5 ـ به جاي انتخاب بهترين نقاشيها در كلاس ، همهي نقاشيها را تشويق كنند زيرا نقاشي بيان آزادانهي انديشه و تمايلات كودكان است و زيبايي آن مطرح نيست .
6 ـ نقاشي كودكان را براي زيباتر كردن آن تغيير ندهند و خود براي كودكان نقاشي نكنند .
فعاليتهاي عملي نقاشي
1 ـ اجراي برخي از تكنيكهاي نقاشي در كارگاه تا حد امكان توسط مربيان
2 ـ نشان دادن انواع نقاشيهايي كه كودكان كشيدهاند ، به مربيان در كارگاه
3 ـ نشان دادن نقاشيهاي كودكان باتوجه به مراحل نقاشي آنان
░░ تفسير نقاشي كودكان:
1ـ خورشيد و ماه
در اغلب نقاشيهاي كودكان، خورشيد ديده مي شود. خورشيد نشانه امنيت، خوشحالي، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشيد به معني پدر است. وقتي رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشيد را در حال درخشيدن مي كشد و وقتي رابطه آن دو مطلوب نيست كودك خورشيد را در پشت كوه ناپديد مي كند.
ترس كودك ازپدر به رنگ قرمز تند و يا سياه در نقاشي ديده مي شود. البته با يك نقاشي ما به قضاوت نمي پردازيم بلكه بايد چندين نقاشي كودك را بررسي كرد. ماه نشانه نيستي است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان مي كشند. كودكان در نقاشي خود ماه را با مرگ معني مي بخشند.
2ـ آسمان و زمين
آسمان به معني الهام و پاكي است. ولي زمين به معني ثبات و امنيت مي باشد. كودكان خيلي كوچك هيچ وقت خطي براي نشان دادن زمين ترسيم نمي كنند، ولي در سن 5 يا 6 سالگي كه آغاز به درك دلايل منطقي مي كنند به كشيدن زمين نيز مي پردازند.
3ـ اتومبيل
درجامعه امروزي ماشين نشانه قدرت است، به همين دليل در نقاشيهاي كودكان مخصوصاً پسربچه ها ماشين زياد ديده مي شود. وقتي يكي از اعضاي خانواده كه اغلب پدر و گاهي خود كودك است، رانندگي مي كنند، از ديدگاه برون فكني اهميت پيدا مي كند. بيشتر نوجوانان به بهانه اينكه كشيدن تصوير آدم حوصله شان را سرمي برد يا سخت است، از كشيدن شكل آدم خودداري مي كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجيح دادن كشيدن ماشين در اين دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنياي خارج و زندگي ماشيني است. البته اين مسائل بستگي به سن، فرهنگ وعوامل ذهني و… نوجوان دارد.
4ـ حيوانات
اگر در نقاشي كودك شما تصاوير حيوانات ديده مي شود ممكن است دلايل مختلفي وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پي به آن مي بريد. كودكي كه در روستا زندگي مي كند و يا حيوانات خانگي دارد و يا عاشق حيوانات باشد و يا حتي زياد به باغ وحش برود طبيعي است كه حيوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگي كودك در خانواده از اهميت زيادي برخوردار است. اگر كودك به نوعي با حيوانات رابطه نداشته باشد و حيوان براي او در دسترس نباشد تصوير حيوان در نقاشي او اهميت خاصي پيدا مي كند. گاهي ممكن است كودك احساس گناه و تقصيري را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشي و در قالب حيوان نشان دهد.
مثلاً كودكي ممكن است به دليل اينكه ديشب درجايش خرابكاري كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشي اش شكل حيوان خاصي را مثل مارمولك بكشد. كشيدن حيوانات درنده نشانه فشارهاي دروني مخفي كودك است. مثلاً كودكي كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنيا آمده اش حسادت مي كند، در نقاشي ممكن است گرگ بكشد كه اين نشان دهنده ترس و دلهره كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشيد كه درتجزيه و تحليل نقاشي كودكان كه كاري بسيار ظريف و حساس است چون يك كار تخصصي و تجربي است شما رأي قطعي نمي دهيد. كودك شما بايد خودش به ميل خودش موضوع نقاشي را اتنخاب كند.
شما نبايد بالاي سر او بنشينيد و به او مداد رنگي به ميل خودتان بدهيد. او در نقاشي كردن بايد آزادي كامل داشته باشد. در پايان نقاشي از كودك بخواهيد كه در مورد تصاوير كشيده شده براي شما حرف بزند. اين گونه اطلاعات به شما در تجزيه و تحليل نقاشي كودك كمك مي كند. كودكان را به كشيدن تشويق كنيد اما آنها را مجبور نكنيد كه همين الان براي شما نقاشي بكشند.
5-شکل آدم
کودک وقتی که شکل آدمی رامی کشد، قبل ازهرچیزشکل خودویادرکی راکه ازبدن وتمایلاتش داردبیان می کند،درواقع بین بعضی خطوط آدمک نقاشی شده وخصوصیات روانی وجسمی کودکی که آن را کشیده ارتباط های مشخصی وجودداردکه کودک کاملاسازگارباشد. اگربرعکس آدمک مثلادراندازه یی خیلی کوچک ویادرگوشه ای ازکاغذ کشیده شده باشدبه معنای این است که کودک خودراکم ارزش وازدیگران پایین ترمی داند. اگراین کم بها دادن به خود درچندین نقاشی کودک ادامه پیدا کرده باشد نشانگرخجالتی بودن اوست که ممکن است تا حد تمایل به ناپدید شدن نیزپیش برود . درنقاشی فقدان دست وبازو نیزعلامت کم بهادادن به خودوعدم امنیت است زیرا دست وبازوکه درنقاشی کشیده نشده اند ، همان وسایلی هستندکه امکان عمل درمحیط پیرامون کودک رافراهم می آورند.
کودکانی که خودرابالاترازبقیه میدانند،آدمکهایی بااندازه های بزرگ رسم می کنند.این نوع نقاشی مخصوص کودکانی است که اختلال دماغی دارند ویابطورمعمول کودکان هستند زودرنج وحساس که همیشه فکرمی کنند موردظلم وستم قرارگرفته اند.وجوداین نوع آدمکهای بزرگ درنقاشی کودکان آنهارا درقضاوتهایشان آشتی ناپذیروسخت جلوه می دهد. بنابراین شکل ساده ی یک آدمک خواه تنهاودرمیان مجموعه یی ازچیزهای دیگربیان کننده ی مشخصات جالبی ازشخصیت کودک است دراینگونه نقاشیها،کودک خود رابا آدمکی که نقاشی کرده شبیه می داندوبه همین دلیل ماشوورنقاشی آدمک رابه عنوان آزمایش برون افکنی مورداستفاده قرار داده است . روش ماشوور به این ترتیب است که از کودک می خواهد پشت سرهم دوشخص را که دومی ازنظرجنسیت مخالف
اولی باشد ترسیم کند .این دانشمندعقیده دارد که شخص اولی خودکمک وشخص دومی دیگران رانشان می دهد.بررسی ومطالعه ی ماشووربه طورکلی درموردنمادهای اندام وازنظرفرعی برجزییات لباس وپوشاک انجام می گیرد اوبه بررسی شکل وساخت درنقاشی(اندازه، ترکیبات، خط)که کمتردرمعرض تغییرات است وشالوده ی سبک نقاشی رادربرمی گیرد،اهمیت وافری میدهد.درزیربطورخلاصه نمادهای اصلی اندام هارانام می بریم:
سر : معرف مرکزشخصیت وقدرت فکری وهوشی وعامل اصلی کنترل فشارهای درونی است.کودکان همیشه سرهای بزرگ ترسیم می کنندولی اگرسرزیادبزرگ باشد نشانگرآناست که من کودک بیش ازحدطبیعی است.
صورت : چون بسیاراهمیت دارداغلب تنهاکشیده می شودکودکان پرخاشگرجزییات آن را به حد اغراق آمیزی بزرگ ترسیم می کنند،درحالیکه کودکان خجالتی جزییات رااز نظرمی اندازندوفقط دایره صورت راترسیم می کنندوبه ندرت صورتی راازنیمرخ می کشند.
دهان ودندانها : ممکن است معنی نیازبه موادخوراکی رانمایان سازدوهم به معنی پرخاشگری ویا درارتباط بامسائل جنسی است. لبهاکه بسته باشند نشان دهنده ی تنش وفشاراست وچانه نمادقدرت مردانگی است.
چشمها : دنیای درون نقاش واجتماعی بودن اورا نشان می دهند . کودکان خود ستا،چشم هاراباحالت های درنده ووحشی می کشند، چون چشم هاارزش زیبایی نیزدارندبنابراین دخترهاودوستداران هم جنس خودچشم هاراخیلی بزرگ می کشند.
بینی : دربعضی مواقع ممکن است نشان دهنده ی مشکلات جنسی باشد.
دستهاوبازوها : که دردوران اولیه زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیادبکارمی رود ، درمرحله ی بعدی به عنوان پیشرفت من وسازگاری اجتماعی بکار می آید
کودکان ضعیف و درون گرا اغلب برای آدمک پانمی گذارند ویا اورابه حالت نشسته نقاشی می کنند
بالاتنه : اگرباریک ولاغرکشیده شود مشخص کننده ی این است که کودک ازاندام خودناراضی است و یا ازچاق شدن وبزرگ شدن می ترسد ، درمواردی دیگر، بالا تنه ی لاغرممکن است نشان دهنده ی ضعف جسمانی و سایه زدن : دربعضی قسمت های بدن همیشه نشانه ی آن است که مسائل ومشکلاتی درقسمتهای سایه زده وجوددارد.
ازبررسی تقاشی کودکانی که آدمک راکشیده اندمی توان اطلاعاتی رادرموردتصوری که کودک اربدن خوددارد،به دست آورد.دراین مورد بایدجزئیات مختلف اندام هایی را که کودک بیشترمورداهمیت قرارداده و یا بکلی فراموش کرده بررسی کرد. اگرکودک از نقص جسمانی رنج می برد عضوی که دارای این نقصیه است بطور واضح مشخص می شود. مثلا کودک ناشنوا، همیشه گوش را بطور واضح ودرست وبادقت ترسیم می کند.
باظاهرشدن سن بلوغ نقاشی پیکرآدمک ها کم کم فرق می کند ونقاشی های نوجوانان دراندازه های جدید (کوچکترشدن سرورشد شانه ها) ونیزبا سلیقه تر شدن جزئیات لباس پیکرآدمک هانمایان می شود. عده یی ازکودکان برای آدمک هااندام های تناسلی نیزمي کشند ولی عده یی دیگربرعکس کاملا ازکشیدن آدمک هایی با این مشخصات خودداری می کنندوآدمک هایی به شکل بچه های کوچک ونوزادان ترسیم می کنند.
بزرگترها نیز علارغم کنترلی که برخوددارندزمانی که نقاشی هایی از پیکر انسان می کشندتصویربدنشان رابرون می افکنند. نشان دادن حرکت درنقاشی معرف هوش کودک است ، ولی نقاشی هایی که درآن پیکر
انسان نمایانده شود دارای معنی عاطفی نیزهست وامنیت و سازگاری اجتماعی کودک را نشان می دهد. پیکرهای صاف وخشک معمولاتوسط کوچکترهایابچه های خجالتی وپرخاشگرکه برای ارتباط بادیگران بامشکل روبرومی شوند،کشیده می شود.بچه های محزون وضعیت آدمک هایی کاملا دقیق می کشند وتناسب اندام های مختلف را کامل رعایت میکنند وکودکانی که دارای تخیلات پرحاصلی هستندوتوجه زیادی به بدن خود دارند اندام های مختلف آدمک رابه حالتی زنده وشاد ترسیم می کنند. در نقاشیهایی که فرد مورد نظردرحال انجام کاری است اغلب قسمتی ازبدن که آن کارراانجام می دهد،بیشترمورد توجه کودک واقع می شودودیگرقسمت هاکم اهمیت نشان داده می شود.
░░░ نقاشی گروهی ازبچه های هم سن وسال:
یکی ازانواع نقاشی های آدمک جهت بررسی شخصیت وسازگاری کودک تصویریست که کودک ازخود وکودکان هم سن وسال خودراباهم می کشد.بیشتراوقات گروه بچه ها درحال بازی کردن نشان داده می شوند زمانی که کودک این نوع نقاشی را می کشد ، خواهی نخواهی موقعیت واقعی خود ونیزارتباط خودبا دیگران رادرگروه مشخص می کند. اگرکودک در میان گروه ویا درکنار آنها کشیده شده باشد معانی مختلفی پیدامی کند، ناسازگارها اغلب درمحدوده ی خارجی گروه ویا بطورتنهاکشیده می شوند.وآنهایی که سازگارنددرون گروه قراردارند.
░░░ نقاشی خواب ورویا:
کودکی که شخصی را درحال انجام کاری ویا درمحیط خاصی رسم می کند،درواقع به نوعی تمایلات خودراارضامی کندیاموقعیت هایی راکه باعث هراس او شده ، به صورت نقاشی بیرون می ریزد. کودک خودش نمی داند که تمایلات وترسهایش را بدین وسیله بیرون می ریزد ولی او درست مانند مواقعی که بازی می کند با تصور موقعیت های تعارضی خود درواقع مشکل خودراازفشاردرونی وعاطفی آزادمی کندکودک درنقاشی خود بطوردلخواه واختیاری باروشی خاص وشگفت انگیزچیزهایی رادرنقلشی های خود
نشان می دهد که دوست داردیاموردعلاقه ی اوست ویاازآن می ترسد،ولی غالباوقتی که دلهره ی اوزیاد باشد یاهنگامی که احساس گناه می کندازشخصیت های حکایت هاوقصه هایی که می شناسداستفاده می کند. مثلاکشیدن شکل پادشاه به عنوان پدرمطلوب وملکه مادرمطلوب وجادوگرمادربدوشاهزاده خودش که باشاهزاده جنس مخالف ازدواج می کند وشخصیت های دیگری مثل فضانورد وکاراگاه ودزد وغیره . نقاشی خواب ورویا
ممکن است ترسهاوتمایلات کودک راظاهرسازدمثلاتمایل به قدرت که سرچشمه آن دراحساسات خودکوچک بینی کودک بسبت به بزرگترهاست باخواب ورویابراحتی بیان می شود.بعضی ازکودکان دررویا،خودرادرحال پروازمی بینندکه بربال پرنده ویا شتر
بالداری درآسمان آبی به پروازدرآمده اندویا کودکان کوچکتردررقابت بابرادربزرگتر خود مثلا در یک مسابقه دونفرات اول شده انددرحالیکه برادربزرگترنفرآخرشده است در نقاشی هایی که ازخواب ورویا کشیده می شود همیشه دشمن که نیروی شیطانی است به اندازه های بزرگ ترسیم می شود.نیروی شیطانی اغلب به صورت اژدهانشان داده می شود.
░░░خانه:
درنقاشیهای کودکان خانه بیش از هرچیزدیگری کشیده می شود.معمولا کودک خانه ی معمولی وپیش پاافتاده ترسیم می کند،ولی ضمن بالارفتن سن کودک ساختمان خانه نیزتکامل می یابد. د رشروع کارمعمولا خانه به صورت یک مربع که بربالای آن یک مثلث قراردارد ،وسپس دیوارهای اطراف خانه کشیده می شود
واقعی باشد.
هنرهاي دستي و كاردستي
░░░ مقدمه:
مدرسه بايد توجه بيشتري به اين درس شود، چراكه هنر درس است، نمره دارد، ساعت مخصوص دارد و متأسفانه در بعضي از مدارس در ساعت هنر كار هنري انجام نمي دهند و به تقويت درس هاي ديگري در اين ساعت مي پردازند و حتي برخي معلمان براي جبران كسري نمرات ديگر درس ها و اين كه معدل دانش آموز بالا رود از آن استفاده مي كنند.
پدرها و مادرها نيز بايد براي درس هنر برنامه هاي خاص داشته باشند و فقط به يك يا دو درس اهميت ندهند. بچه ها دنياي هنر و كاردستي را دوست دارند، پس انتظار به حقي است كه بگذاريم دانش آموزان با ارائه و انجام كارهاي دستي اعتماد به نفس پيدا كنند. بدون اغراق يكي از پرجاذبه ترين و مؤثرترين راه پرورش دانش آموزان ابتدايي استفاده از كارهاي دستي است و بي اعتنايي به كاردستي در ساعت هنر دوره ابتدايي و حتي در خانه توسط معلم و اولياء، ناديده گرفتن اهداف تربيتي است. كاردستي حس هاي پنج گانه را هماهنگ مي كند و نوعي سلامت را براي فراگيران به وجود مي آورد. هدف از آموزش در مدارس تربيت ديني، اخلاقي، اجتماعي و... است و شالوده اش استعداد و توانايي هاي انسان است تا فراگير درست نبيند، نشود، احساس نكند، عواطفش تلطيف نمي شود؛ و اگر كنجكاوي اش برانگيخته نشود قدرت عقلاني اش به كار نمي افتد.
دانش آموز در ضمن انجام كارهاي دستي ياد مي گيرد چگونه خود را اداره كند و چگونه با ديگران ارتباط برقرار كند و چگونه راه حل ها را پيدا كند و هنگامي كه به ساختن وسيله اي و يا تكميل آن مشغول مي شود در واقع حس مسئوليت و اعتماد به نفس او بيدار شده و پرورش مي يابد. كاردستي نوعي بازي فكري به حساب مي آيد و بوسيله آن مي انديشد و بايد به او فرصت و اجازه لازم را داد تا قوه خلاقيت خود را از بند آزاد و بكار اندازد و اگر براي بيان انديشه اش آزاد باشد راه ترقي و پيشرفت طبيعي او باز مي ماند و به آساني مي تواند رشد ذهني خود را بارور كند. انجام كاردستي توسط دانش آموزان به عقيده اكثر كارشناسان امر آموزش و روانشناسان، تمام حواس ها را به توازن و هماهنگي مي رساند و كودك را تحريك مي كند تا اعضاي مختلف بدن به كار بيفتد تا موجب رشد و شكوفايي استعدادهايش گردد.
در انجام هنر كاردستي شناخت دانش آموز از محيط و چيزهاي پيرامونش بيشتر مي شود.
يادمان باشد منظور از انجام كارهاي دستي تربيت متخصص نيست، بلكه هدف اصلي، بهتر آموختن، تقويت توانايي و شكوفايي استعدادهاي گوناگون و كمك به تربيت اجتماعي دانش آموز است.
به وسيله كاردستي دانش آموزان احتياجات رواني و اميال خود را ارضاء مي كنند و قادرند نقشه هايي براي حل مسائل خود طرح نمايند و حتي مقررات اخلاقي و اجتماعي را ضمن كار گروهي ياد مي گيرند و درست و نادرست را نيز تجربه مي كنند و دقت و تصور در آنان تقويت مي شود. امروزه در اكثر كشورهاي پيشرفته در سال هاي آغازين مدرسه و حتي قبل از مدرسه به كار عملي كاردستي اهميت زيادي مي دهند تا آنجايي كه كودكان پس از گذشت چند سال از تحصيلشان دست به ابتكارات جالبي مي زنند. كودكان در سال هاي آغازين تحصيل از طريق به كارگيري حواس و كاربرد استعدادها مانند كاردستي و ديگر هنرها با طبيعت و زندگي آشنا مي شوند و راه برخورد با مشكلات را درمي يابند و با واقعيتي آشنا مي شوند كه در زندگي دچار مشكل و مسائلي مي شوند كه بايد براي آنها با قدرت انديشه و تعقل راه حل هايي پيدا كند. بنابراين در اين دوره از زندگي آنان نقش معلمان و اولياء مشخص مي شود و مربيان آگاه و روشن بين مي توانند تعليم نقاشي و كاردستي را آن چنان آموزش و يا هدايت نمايند كه كودكان فقط تماشاگر نباشند، بلكه آنان در ساختن وسايل و ابزار و اسباب بازي ها دخيل باشند و كاربردها و فايده هاي آنها را درك كنند. اولياء و معلمان نبايد شك كنيم كه كارهاي دستي در دوره تحصيل براي سرگرمي و وقت گذراني نيست، بلكه وسيله اي براي فراگيران است تا به كمك آن نقش واقعي خود را در جهان يافته و شخصيت خود را نيز پرورش دهند و از همين رو انجام كارهاي دستي يكي از بهترين ابزار تربيت شناخته شده است، چون بازي هاي ذهني آرام، كاردستي و نقاشي و... به طور كلي فعاليت هايي هستند كه با دستكاري كودك توأم است و تجارب تربيتي گرانبهايي را براي كودكان به وجود مي آورد، زيرا در موقع ساختن كاردستي به آنها اجازه داده مي شود كه بينديشند، ببينند، دست بزنند، عمل كنند و... آن وقت است كه اتفاق تازه اي رخ خواهد داد و دانش آموز نيز به غناي فكري و عاطفي خواهد رسيد و محروميت دانش آموز از محرك كاردستي قابل جبران نيست و در دوره هاي بعدي رشد باعث اخلال مي شود و اگر برنامه هاي آموزشي در ساعت هنر متناسب با سن كودك باشد بسياري از مشكلات را حل مي نمايد و نشاط و شادابي و رضايت خاطر او را موجب مي شود و دانش آموزان دوره ابتدايي فعال، پرانرژي و علاقمند به كارهاي دستي و كنجكاو هستند و به پرسش در محيط و افراد و چيزهاي موجود مي پردازند، چرا كه آماده و علاقمند به يادگيري هستند.
گفتيم كه هنر كاردستي به تقويت حواس پنج گانه كمك شاياني مي كند و چون حواس تنها وسيله ارتباطي مستقيم فرد با عالم خارج است اهميت و ارزش حواس و همين طور نقش محرك هايي مانند كارهاي دستي كه مي توانند حواس ما را ورزيده كنند را نمي توان منكر شد. كاردستي در به كارگيري عضلات و حواس مختلف كودكان و در نتيجه به وجود آوردن شناخت وافزايش دادن مهارت هاي جسمي، حسي و رواني و ذهني آنها بيش از پيش روشن و مشخص مي شود. معلمان بايد در برانگيختن خلاقيت در كودكان تلاش بيشتري كنند و در اين راه اولياء نيز بايد پيگير هنر كاردستي توسط دانش آموزان باشند تا كودكاني سالم با انديشه هاي پربار و خلاق تر تربيت شود.
زنگ هنر را بايد به زنگ آزادي عمل تبديل كرد تا فراگيران بتوانند مستقل فكر كنند و به آن عمل نمايند و ذوق معلم و حتي اولياء در تحريك پذيري دانش آموزان خيلي مهم است.
در عرصه كارهاي دستي بيش از آن كه نتيجه و محصول كار جالب باشد، اجراي آن اهميت دارد، چون كودك احساس مي كند كاري مربوط به خودش را انجام مي دهد و به قدرت و توانايي خودش پي خواهد برد و محفوظش مي دارد.
بگذاريم ابتدا امنيت روحي رواني در كلاس حاكم باشد و به آنان فرصت زندگي كردن بدهيم و بگذاريم خيال و انديشه و خلاقيت بچه ها بي هيچ محدوديتي بتازد.
ساختن با گل و شكل سازي با مقوا، كاغذهاي رنگي، چسب و... ساختن با چوب و حتي چيزهاي دور ريختني براي فراگيران لذت بخش است. تهيه كاردستي با گل از كارهاي مورد علاقه كودكان است و هر سني نمونه سازي با گل را دوست دارند و در كار با گل چون امكان كپي برداري از اشياء كمتر وجود دارد، قوه خلاقيت كودك را به كار مي اندازد، شناسايي كودك به اشكال ساخته شده افزايش مي يابد، ارزش آن را درك مي كند و نوعي پرسش گري برايش به وجود مي آورد.
مي توان از مواد و مصالح ديگري نظير چوب و... براي بچه ها موقعيت هاي نشاط آور ايجاد كرد. با مقوا، كاغذهاي رنگي و چسب و قيچي و حتي چيزهاي مستعمل و بي استفاده كارهاي دستي لذت بخشي تهيه كرد، چرا كه بريدن كاغذ با قيچي و چسباندن آنها به هم هماهنگي دست ها و چشم ها را موجب مي شود و دقت را نيز افزايش مي دهد. اولياء با مهيا كردن وسايل كاردستي و معلمين با هدايت خلاقانه خود، دانش آموزان را جهت تجربيات تازه پرورش دهند. ساخت كارهاي دستي را جزئي از زندگي كودكان قرار دهند و كمك اولياء و مربيان بايد به موقع احتياج باشد و اگر احتياج حقيقي باشد راهنمايي صورت پذيرد و در صورت اشتباه از طرف دانش آموز، آنان را راهنمايي و تشويق كنيد، چون موارد گفته شده سبب افزايش علاقه و انگيزه براي انجام كارهاي دستي مي شود.
ايجاد نمايشگاه از كارهاي دستي آنان در مدرسه و...باعث پيشرفت فراگيران در تمام زمينه ها و بالاخص به دست آوردن استقلال فكري و امنيت رواني و اعتماد به نفس مي شود و نيز بزرگي را از كودكي مي آموزند.
انتظار مي رود كه اولياء و مربيان با همديگر در جهت رشد دانش آموزانمان در انجام كارهاي دستي در خانه و زنگ هنر در مدارس ابتدايي آنها را خلاقانه پرورش دهيم براي ايراني آباد و خلاق.
░░تعريف :
1- كاردستي فعاليتي است كه در آن كودك و نوجوان با بهره گيري از نيروي تفكر ، تجسم ، تخيل و با تكيه بر مهارتهاي دست و استفاده از ابزار و وسايلي كه در اختيار دارد به ساخت و خلق اثر مي پردازند .
2- كاردستي : كارهاي دست ساز سه بعدي كه كودكان با تفكر خود خلق مي كنند و داراي حجم باشد ( طول ، عرض ، ارتفاع ) كاردستي ناميده ميشود . لازم به ذكر است تنها كار برش كاغذ كاردستي محسوب نمي شود و لازم است حجم يا ارتفاع آن از سطح ، حتي اگر چند ميلي متر باشد توجه شود
░░ اهداف :
1- تقويت خوب ديدن و درك بهتر پديده هاي محيط
2- پرورش قدرت تجسم و تخيل
3- رشد خلاقيت ، ذوق و ابتكار
4- ايجاد هماهنگي ميان چشم و دست
5- افزايش دقت و حوصله اعضاء
6- تقويت و پرورش حس زيبايي شناختي
7- آشنايي اعضاء با مواد مختلف ، كارآيي آنها و چگونگي بوجود آمدن و شكل پذيري آنها
8- توجه دادن اعضاء به توانايي هاي خود و پرورش آنها
9- استفاده بهتر از اشيايي كه به نظر قابل استفاده نيستند
░░░ انواع كاردستي:
با استفاده از وسايل مختلف ميتوان كاردستيهاي متعددي توسط گروههاي سني كودكان به صورت فردي يا گروهي اجرا كرد . وسايل مورد استفاده عبارتند از : پارچه ، كاغذ ، پنبه ، انواع ظروف پلاستيكي دورريختني ، ظرفهاي يكبار مصرف ، دكمه ، كاموا ، پر ، سنگ ، برگ ، چوب بستني ، قاشقهاي چوبي ، دانهها و ...
نكات مهم در كاردستي كودكان
رعايت اين نكات براي مربيان ضروري است :
1 ـ از دادن الگو و تحميل كاردستي خاصي به كودكان خودداري كنند .
2 ـ تفاوتهاي فردي كودكان را در نظر بگيرند و آنها را با يكديگر مقايسه نكنند .
3 ـ كاردستيهاي متنوعي را به كودكان ارايه دهند تا از تكرار و يكنواختي جلوگيري شود .
4 ـ طرز استفادهي درست از وسايل موردنياز كاردستي مانند قيچي ، چسب و ... را به كودكان بياموزند .
5 ـ كاردستي همهي كودكان را مورد تشويق قرار دهند .
6 ـ كودكان را تشويق كنند كه وسايل بدون مصرف و دورريختني را براي كاردستي جمعآوري كنند .
7 ـ درگردشهاي علميكودكان را به جمعآوريبرگها ، سنگها ، دانهها ، شاخهها و... برايكاردستيتشويقكنند .
فعاليتهاي عملي كاردستي :
1 ـ اجراي نمونههايي از كاردستي براي كودكان گروههاي سني مختلف توسط مربيان در كارگاه
2 ـ نشان دادن كتابهاي كاردستي مناسب به مربيان در كارگاه
3 ـ نشان دادن انواع كاردستيها كه توسط كودكان انجام شده است به مربيان در كارگاه
░░░ كودك و حجم:
هدف از اين نوشته نه بررسي نتيجهي كار كودك، نه تربيت يك هنرمند، نه خلق يك اثر هنري، نه بررسي روانشناسانهي كودك و يا كار او بلكه متمركز شدن بر روي روند كار كودك به عنوان نوعي ارتباط ويژه و پيچيده با خود و جهان پيرامون است.
اين روند زمينهاي است كه كمك ميكند كودك بهتر ببيند، لمس كند، بشنود و با يك ارتباط حسي، سازنده، قدرتمند، هوشمند و فعال با زندگي ارتباطي همه جانبه برقرار كند و لبهي تماسش با جهان پيرامون و درون خويش را عميقتر و وسيعتر نمايد و از اين رهگذر توانايي خود را در تغيير خود و پيرامون خويش توسعه دهد. تمام اين اتفاقات به صورت غيرمستقيم و عيني حين ساخت و تغيير در يك مكاشفهي دائمي صورت ميگيرد.
در كليهي زمينههاي ارتباط بصري چنين تغييرات و رشدي براي كودك رُخ ميدهد بنابراين نكات مشترك زيادي در هر كدام از آنها وجود دارد. با توجه به اين امر بگذاريد به ويژگيهايي بپردازيم كه در مورد حجمسازي و كودك، برجستهتر و در جاهايي منحصراً مخصوص اين نوع هنر ميباشد.
۱ ـ مجسمهسازي ملموسترين و واقعيترين هنرهاست. در جريان اين كار كودك به طور جدي به فضاي واقعي و جهان پيرامون خويش وارد ميشود (براي درك اين ويژگي، ميتوان آن را با موسيقي كه انتزاعيترين هنرهاست مقايسه كرد)
۲ ـ حس لامسه؛ قويترين نوع ادراك خود را، در حجمسازي باز مييابد و رشد ميدهد.
۳ ـ نوع روابط بين سطوح؛ بستر خاص و ويژهي خود را داراست. چگونگي شكلگيري سطوح در كنار هم، تيزي و نرمي (سطوح)، برآمدگي و عمق آنها همه و همه درك متفاوتي از مجموعه هنرهاي بصري ايجاد ميكنند.
۴ـ روابط بين آنچه كودك ميسازد (فرم) با فضا؛ آنجا كه شيئي هست و آنجايي كه نيست در حقيقت رابطهي بين جنسيت و سياليت پيرامون را باز مييابد.
۵ ـ روي مسئلهي جنسيت به واسطهي ويژگي كار حجمي به شدت حساس ميشود و از اين روست كه با شناخت دقيقتر جنسيتها، شكلپذيري پديدهها را بهتر درك ميكند و همين امر در خلاقيت او براي شكل بخشيدن به تصورات ذهنياش كمك جدي و موثري ميكند.
او در زمينهي جنسيتها با مفاهيم وسيع و گستردهتري روبرو ميشود. مفاهيمي چون كششپذيري، مقاومت و ايستايي، سكون، حركت، نرمي و سختي، وصل و گسست، تراكم و سفتي و شُلي و پراكندگي و...
كودك با تمركز، متوجه رنگها در جنسيتهاي يكسان ميشود (نظير انگور كال و رسيده) و همچنين با درك تفاوت بافتها مثل تازهگي و جواني عناصر و پيري و كهنگي آنها (مانند پوست پير و جوان) را به فرم دلخواه خود شكل ميدهد.
۶ ـ در جريان كار، او مهارتهاي جديد كسب ميكند. در زمينهي چسباندن، استفاده از انواع حايل، آرماتور، سيم، توري، استفاده از ابزار جديد و متنوع، تواناييهاي خود را گسترش ميدهد. همهي اين مهارتها الگوهاي ذهني او را كاملتر ميكنند.
۷ـ مهارتها و تواناييهاي متنوع و جديد و ويژه به او ياري ميرساند تا بتواند با اقتدار و تسلط بيشتر، ايدهها و الگوهاي ذهني خود را اجرا كند.
(توانمندي در اجرا يعني دوباره ديدن، يعني الگوهاي رشد را توسعه دادن. ديدن مجدد به ايدههاي جديدتري ميانجامد و ساخت مجدد اين الگوها عبارت است از رشد.)
لازم به يادآوري است كه تأكيد ما بر روي ديدن با آنچه بزرگسالان اطلاق ميكنند فرق مهم و جدي دارد. ديدني كه در كار حجم مدنظر ماست در هنگام ساخت و با لمس و ايجاد فرم دلخواه پديد ميآيد.
۸ـ در طي اين پروسهي كودك با مقولهي وزن درگير ميشود و ادراك سبكي و سنگيني و درك ميزان تراكم و پراكندگي عناصر جزء مهارتهاي او ميشود.
۹ـ مسئلهي فضاي پيرامون او به صورتي متفاوت بهواسطهي كار حجمي در اثري كه خلق ميكند حضور پيدا ميكند.
۱۰ـ در طي اين مراحل او همچنين با مفاهيم تازهاي از تعادل برخورد ميكند. دراينجا مهم است كه ما درك او را از تعادل بدانيم تعادل براي كودك يك لحظهي محدود است كه او با پيرامونش تماس برقرار ميكند. تعادل به مفهوم ايستايي نيست لذا او در جريان ساخت فرمها و كار مورد نظر خود به مفاهيم ديگري نيز برخورد ميكند و ادراك او از تعادل نيز توسعه مييابد.
به ياد داشته باشيم:
پروسه و شكلگيري كار كودك نشاندهندهي نوع نگاه و ارتباط او با هستي است از آن ساده نگذريم لذا هنگام كار كودك توجه داشته باشيم
ـ با كدام بخش از دستهايش كار ميكند. از كف دستها استفاده ميكند يا انگشتانش را هم به كار ميگيرد و با چه شكلي
ـ از طريق كم كردن به فرم دلخواه خود ميرسد يال اضافه كردن
ـ به جزئيات ميپردازد؟
ـ كلي نگراست؟
ـ تكرار ميكند، آيا در تكرار به تغيير ميرسد؟ يا تكرار يكنواخت دارد.
(توجه داشته باشيم كه تكرار يك عمل بيهوده نيست در روند خود ما را به عمق و ژرفا ميبرد، به تغيير و توسعه ميرساند لذا آنچه كه از تكرار ميگوييم يك عمل مكانيكي ثابت مثل چاپ نيست)
ـ آيا محصول كارش را حفظ ميكند و يا آن را تخريب ميكند؟
ـ آيا به مادهاي كه با آن كار ميكند تسلط دارد يا نه؟ (در ابنجا نقش ما در ياري رساندن به او براي تسلط به مادهي مورد نظر استفاده كودك بسيار موثر است.)
ـدر چه مرحلهاي از رشد ذهني به سر ميبرد. در مرحلهي خطخطي است يا در دوران Golden Gate به سر ميبرد.
ـ آيا به ساختارهاي هارمونيك و همگن توجه دارد؟
ـ آيا به ساختارهاي غرهارمونيك، غير همگن و كنتراستي توجه دارد؟
ديدن همهي اين ويژگيها كمك ميكند تا بدانيم در كدام مرحله چه حركتي ميتوانيم داشته باشيم تا به روند توسعهي خلاق او در كار حجم ياري رسانيم